اقتصاد
از نظر اقتصادی, لیبرال ها را می توان از سرسخت ترین مخالفان سیاست موازنه تجاری, و طرفدار مالکیت خصوصی همراه با کمترین محدودیت ممکن دانست. اندیشمندانی چون سیاستمدار بریتانیایی "جان برایت" چنین استدلال می کردند که ایجاد محدودیت و حتی تعیین ساعات کاری کارگران توسط دولت برای فعالیت های اقتصادی مضر بوده و دخالت دولت در اقتصاد باید در سطحی حداقلی حفظ شود
با رشد سرمایه داری صنعتی در قرن نوزدهم, اقتصاد لیبرالیسم بصورتی روز افزون به عنوان سیستمی با نگرشی منفی نسبت به اقتصاد دولتی شناخته شد. در این دوره گروه های کارگری شروع به تردید در تلاش لیبرالیسم برای تامین سود تمامی افراد جامعه و حفظ برابری تمامی شهروندان با هم, کردند
نتیجه چنین بحرانی برای لیبرالیسم, تشکیل لیبرالیسم مثبت بود (درباره لیبرالیسم مثبت در همین مقاله توضیح داده شده است). برخی از لیبرال های مدرن مانند اقتصاددان متولد استرالیا "فردریک آگوست ون هایک", لیبرالیسم مثبت را نوعی خیانت به اصول اولیه لیبرالیسم می دانستند
بسیاری دیگر نیز همچون فیلسوفان بریتانیایی "توماس هیل گرین" و "برنارد باسنکویت" که به "ایده آل گرایان آکسفورد" معروف شده بودند چیزی به نام "لیبرالیسم ارگانیک" را ارائه دادند که شعار آن "ایجاد مانع بر سر راه موانع خوشبختی" بود
"گرین" و "باسنکویت" طرفدار برخی از حرکات مثبت دولت ها در راستای استقلال بیشتر افراد بودند. از جمله این اقدامات می توان به مبارزه با انحصار اقتصادی, تلاش برای ریشه کنی فقر و بیمه افراد در برابر معلولیت, بیماری, بیکاری و پیری نام برد. آنها همچنین سعی کردند که لیبرالیسم را به عنوان مدافع گسترش دموکراسی معرفی کنند
لیبرالیسم در آمریکای در قرن بیستم
لیبرالیسم مثبت در ایالات متحده بیشتر از سایر نقاط جهان گسترش یافت. از دلایل این رویداد می توان به افشاگری های روزنامه نگاران و منتقدین, ممانعت قوانین از همکاری شرکت ها در جهت ایجاد انحصار, ارائه حق رای به زنان, جنبش های اتحادیه های کارگری و تلاش های روسای جمهور آمریکا مانند "وودرو ویلسون" و "فرانکلین دی.روزولت" اشاره کرد
دیوان عالی آمریکا نیز که همواره به شدت از دخالت دولت ها در اقتصاد ممانعت به عمل می آورد, به جمع حامیان برخی از قوانین مانند تعیین ساعات کاری, دستمزد ها و ... پیوست. این دادگاه در نهایت به این نتیجه رسید که شهروندان باید در مقابل گروههای اقتصادی قدرتمند و مشکلاتی که بوجود می آورند, مورد حمایت قرار بگیرند
این حمایت ها شامل بیمه بازنشستگی, بیمه بیکاری, کنترل فدرال (توسط دولت) سود سرمایه, تعیین حداقل دستمزد توسط دولت, نظارت بر تولیدات کشاورزی و ... می شد
با وجود تغییرات و تعابیر گوناگون از نظریات لیبرالیسم, امروزه تقریبا تمامی لیبرال های مدرن بر سر این مسئله توافق دارند که هدف مشترک آنها تلاش برای گسترش فرصت های افراد, در راستای حداکثر بهره وری از ظرفیت های هر فرد در راه رسیدن به آرزوهایش, است