مرداد ۳۱، ۱۳۸۹

تبادل فرهنگی، تهاجم فرهنگی - قسمت دوم

مقاومت فرهنگی

اغلب انسان ها فرهنگ را بخشی از هویت خود می دانند. از اینرو برای ارضای حس خودشناسی، تلاش می کنند فرهنگ نسل پیش از خود را به عنوان یکی از عواملی که خود را با آن تعریف می کنند، حفظ کنند. این باعث شده که بسیاری از جوامع در راه حفظ سنت های خود قدم بردارند و تا حد امکان آن را در جاهای دیگر جهان گسترش دهند

این تلاش برای گسترش فرهنگ، در گذشته از طریق جنگ و استفاده از زور، و امروز بصورت تبلیغ و ترویج فرهنگ در رسانه ها و اماکن توریستی و ... انجام می شود. برای موفقیت در این زمینه، کشورها به عوامل بسیاری نیازمندند. از عواملی که می توانند به کشورها در زمینه گسترش فرهنگ خود کمک کنند می توان به قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی آن کشور اشاره کرد. میزان رفاه شهروندان آن کشور، نظم و انظباط ادارای و دولتی، دموکراسی و میزان آزادی و رضایت مردم در مرزهای آن و در نهایت قدرت و نفوذ رسانه های آن کشور در جهان نیز تاثیر بسزایی در این زمینه دارند

در مقابل، کشورهایی که (به هر دلیلی) توان صادر کردن فرهنگ خود را ندارند و تلاش هایشان در این زمینه با شکست مواجه شده، تلاش می کنند از راههای مختلف گرایش نسل جوان خود را به فرهنگ غربی کنترل کنند تا فرهنگ بومی خود را حداقل در مرزهای جغرافیایی خود حفظ کنند

نکته قابل توجه در این تلاش های این است که عموما کشورهایی که دارای نظام های سیاسی غیر دموکراتیک و یا کمتر دموکراتیک دارند تلاشی همراه با نوعی اجبار را برای این کار پیش می گیرند. به عنوان مثال دولت عربستان سعودی که به شدت سرکوبگر و غیر دموکراتیک است، با استفاده از زور و اجبار و دامن زدن به تعصبات مذهبی تلاش می کند سبک زندگی اسلامی و سنتی را در این کشور حفظ کند و هیچ کدام از مظاهر فرهنگی زندگی غربی را که تداعی کننده نوع رفتار غربی ها باشد، تحمل نمی کند اما در کشورهای اسلامی دموکراتیک تر مانند لبنان و مالزی، دولت تلاش هایی ملایم تر را برای حفظ فرهنگ کشور دنبال می کند

تهاجم فرهنگی

همانگونه که در درون هر کشوری در جهان، فرهنگ های قومی، قبیله ای و فرهنگ شهرهای کوچک جای خود را به سرعت به فرهنگ شهرهای بزرگتر می دهند، در بین کشورها نیز فرهنگ بومی و ملی هر کشور (به ویژه در کشورهای در حال توسعه) با سرعتی روز افزون در حال جایگزینی با فرهنگ زندگی غربی هستند. دلیل این تغییر فرهنگ، میل شدید نسل جوان در کشورهای مختلف به مظاهر فرهنگی غرب و به سبک زندگی کشورهای توسعه یافته است

در این بین در برخی از کشورهای در حال توسعه مقاومتی (با شدت متفاوت در کشورهای مختلف) در مقابل فرهنگ غرب و نفوذ آن شکل گرفته است. این مقاومت در هر کشور بنا بر دلایلی بوجود آمده است امه به نظر می آید سه دلیل وجود دارند که از دلایل اصلی این مقاومت به شمار می آیند

یکی از این دلایل، بافت به شدت مذهبی برخی از جوامع است. کشورهایی که دارای بافت بسیار مذهبی هستند معمولا دارای ارزش هایی هستند که در تضاد کامل با فرهنگ و ارزش های غربی است. این تضاد ارزش ها باعث می شود که قشر محافظه کار، سنتی و مذهبی و افراد مسن تر (که غالبا زمام امور را به دست دارند) با تمام توان در مقابل تغییر ارزش ها و فرهنگ سنتی و مذهبی جامعه مقاومت کنند

این نوع از مقاومت در کشورهایی مانند پاکستان به خوبی مشاهده می شود. در صورتی که این کشور مذهبی داری حکومتی دارای بنیان و قوانین مذهبی باشد، ممکن است به پشتوانه قشر مذهبی جامعه و با صرف هزینه برای فرهنگ سازی (گسترش فرهنگ بومی و مذهبی بین جوانان) از طریق تبلیغات و اجرای برنامه های فرهنگی، اعطای امتیاز به افراد پایبند به ارزش های فرهنگی بومی و حتی وضع قوانین محدود کننده و با استفاده از نیروهای امنیتی و برخورد قضایی از گرایش به فرهنگ غربی جلوگیری کند. نمونه ای از این گونه مقابله با فرهنگ غربی، امروز در ایران و عربستان سعودی (با شدت متفاوت) وجود دارد که در ایران کاملا ناموفق و در عربستان تا حد زیادی موفق بوده است

یکی دیگر از دلایل مقاومت در مقابل فرهنگ غرب به تعصبات سنتی و ملی گرایانه مربوط است. نسل قدیمی تر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه غالبا دوران جوانی خود را در دوره و شرایطی گذرانده اند که ارتباط چندانی با فرهنگ های موجود در جوامع دیگر نداشته و به فرهنگ بومی خود محدود بوده اند. بر این اساس، دیدن جوانانی که به تدریج با ارزش های تازه پا به عرصه اجتماع می گذارند برای آنان تا حدی غیر قابل حضم به نظر می رسد. از اینرو نسل قدیمی تر سعی می کند از راههای مختلف نسل های پس از خود را به پیروی و وفاداری به فرهنگ ملی کشورشان ترغیب (و گاهی وادار کند). این نوع مقاومت, در کشورهای مختلف دارای شدت و نتایج متفاوتی است. به عنوان مثال در کشور نپال دولت به دلایل ملی گرایانه به شدت با مظاهر فرهنگی بیگانه مقابله می کند که تا حدی موفق بوده است (در نپال پوشیدن کت و شلوار ممنوع بوده و همه باید لباس های ملی به تن داشته باشند). در هند و ژاپن فشار برای حفظ فرهنگ بومی بدون اجبار صورت می گیرد و دولت نیز تنها تلاشهایی فرهنگی (و نه امنیتی) را برای گسترش و حفظ فرهنگ بومی کشور دنبال می کند. این امر باعث شده نه تنها جوانان این گونه کشورها به حالتی متعادل میان حفظ فرهنگ کشورشان و گرایش به فرهنگ غرب برسند، بلکه تا حد زیادی به گسترش فرهنگ این کشورها به سایر نقاط جهان و حتی به کشورهای غربی نیز شده است

دلیلی دیگر برای مقاومت در مقابل فرهنگ غرب نه اجتماعی و ملی گرایانه است و نه مذهبی. در کشورهای غیر دموکراتیک، دولت های از اینکه شهروندانشان در مقابل دولت رفتاری مشابه رفتار شهروندان کشورهای دموکراتیک نشان دهند به شدت واهمه دارند. این دولت ها مایل نیستند شهروندانشان از دولت انتظار پاسخگویی داشته باشند به این دلیل که می دانند در صورت آزادی کامل مردم، دولت مجبور خواهد شد به نظر مردم توجه کند و در نهایت به فرایندهای دموکراتیک تن در دهد که قدرت را از دست عده ای محدود خارج خواهد کرد

سخن آخر

هر چند در اغلب کشورها جهان تلاش هایی برای حفظ فرهنگ و سنت های بومی صورت می گیرد، اما گرایش شدید جوانان کشورهای در حال توسعه و کمتر توسعه یافته و حتی کشورهای توسعه یافته به فرهنگ زندگی اروپایی و آمریکایی غیر قابل انکار است. در این بین برخی از کشورها به ترویج فرهنگ خود (حتی خارج از مرزهایشان) می پردازند (مانند ژاپن و هند) و برخی نیز که توان انجام این کار را ندارند (به دلیل غیر قابل پذیرش بودن فرهنگشان با توجه به اصول پذیرفته شده جهانی و ...) به مقابله با نفوذ فرهنگ غرب در کشورهایشان می پردازند (مانند ایران و عربستان)

در اینجا باید این مسئله را یادآور شد که فرایند تغییر فرهنگ ها در یک کشور نه تهاجم فرهنگی است و نه حتی لزوما رویدادی نامطلوب است. نوع نگاه افراد به این فرایند است که تعیین کننده خوب و یا بد بودن آن است. اما "آزادی هر فرد جایی تمام می شود که آزادی دیگری شروع می شود"، بنابراین آیا کسی این حق را دارد که ارزش های مطلوب خود را به هر دلیلی به دیگری تحمیل کند؟

تبادل فرهنگی، تهاجم فرهنگی - قسمت اول

مقدمه

برای فرهنگ تعاریف بسیاری ارائه شده است. در اینجا شاید بتوان فرهنگ را "رفتار منحصر به فرد گروهی" نامید که (حداقل بخشی از آن) از تاثیر جامعه بر افراد شکل می گیرد (در این تعریف ویژگی های بیولوژیک مد نظر نیست). در این تعریف منظور از "گروه" می تواند هر واحد متشکل از انسان ها باشد (هر چند برخی از دانشمندان بر این باورند که بسیاری از گونه های نخستین و حتی برخی حیوانات دارای فرهنگ ویژه خود بوده و هستند). این واحد می تواند گروهی از دوستان، یک رسته نظامی، کارکنان یک صنف خاص (مانند پزشکان و ...)، پیروان یک مذهب خاص، افراد یک قوم یا قبیله و یا شهروندان یک کشور واحد باشد

انسان از زمان های بسیار دور، حتی پیش از تکامل به شکل امروزی آن، بصورت جمعی زندگی می کرده است. قبیله هایی که بصورتی منزوی و جدا از یکدیگر زندگی می کردند غالبا به ندرت با یکدیگر ارتباط برقرار می کردند. این مسئله باعث می شد که نحوه زندگی افراد هر قبیله تا حدی از قبیله های دیگر متفاوت باشد. در این حالت ارتباط قبایل با یکدیگر به شدت محدود بوده و انسان ها به غریبه ها به عنوان مهاجم نگاه می کردند و ارتباط انسان ها با یکدیگر بیشتر به جنگ و درگیری (به دلایلی مانند حفظ قلمرو و یا محدودیت منابع مانند غذا) ختم می شده است

با تشکیل تمدن ها و کشورها، افراد و شهروندان هر قلمرو، علاوه بر فرهنگ ویژه قومی و منطقه ای خود، دارای فرهنگی مشترک در حیطه کل کشور نیز شدند. این فرهنگ ها در طی جنگ ها، متناسب با پیروزی و یا شکست هر کشور دچار تغییرات بزرگی می شدند

معمولا کشورهای پیروز در جنگ برای از بین بردن آثار فرهنگی (و مذهبی) کشور مغلوب تلاش گسترده ای را آغاز می کردند. پس از نابودی بناهایی که به نوعی نماد فرهنگی محسوب می شدند، کشور غالب ممکن بود با استفاده از زور سعی کند آداب و رسوم فرهنگ کشور مغلوب را به شدت سرکوب کرده و نشانه های فرهنگی خود را به آن جامعه تحمیل کند تا هم فرهنگ خود را گسترش داده باشند و هم حس وفاداری به تمدن غالب را در نسل های بعدی جامعه مغلوب بوجود بیاورند (مانند حمله اعراب به ایران در قرن اول پس از ظهور اسلام)

در قرون اخیر، و به ویژه در چند دهه اخیر، با پیشرفت امکانات سفر و مهمتر از آن با پیشرفت ابزار ارتباطی مانند سینما، رادیو، تلویزیون و پس از آن تلفن همراه و البته شاهکار قرن، اینترنت، ارتباط انسان های نقاط مختلف جهان به شدت گسترش یافته و باعث آگاهی ملت ها از ویژگی های فرهنگی یکدیگر شده است

این رویداد باعث شده که فرهنگ ها در محدوده جغرافیایی بومی خود محبوس نبوده و بسیاری از نشانه های فرهنگی از مرزهای جغرافیایی عبور کرده و متناسب با تلاش صاحبان فرهنگ و میل سایر ملل به توجه به آن، در جهان گسترش یابند

آیا فرهنگ تغییر می کند؟

در پاسخ به این سوال باید قاطعانه گفت "بله". باید این نکته را در نظر داشت که فرهنگ ساخته دست آدمی است و متناسب با عوامل زیادی مانند شرایط جغرافیای، سیاسی، اعتقادات مذهبی و ... افرادی که فرهنگ به آنها تعلق دارد، در طول زمان شکل می گیرد. بدیهی است با تغییر هر کدام از شرایط و عوامل موثر در شکل گیری هر فرهنگ، آن فرهنگ نیز تغییر می کند

مثالهای بسیاری برای تغییر فرهنگ ها وجود دارد. به عنوان مثال نحوه حضور زنان در جوامع غربی. تا دو قرن پیش زنان عضوی مادون مردان در جامعه محسوب می شدند. شاید بتوان دلیل آن را در ابتدا این دانست که در گذشته، اغلب مشاغل به توان فیزیکی فرد بسیار وابسته بودند، در نتیجه زنان که شاید توان فیزیکی کمتری نسبت به مردان داشتند، موجوداتی پایین تر مردان محسوب می شدند

اما با پیشرفت علم و فناوری و تغییر مشاغل، نیاز به توان فکری بیشتر از توان فیزیکی شد (و البته در نتیجه جنبش های گسترده زنان)، زنان نیز توانستند با استفاده از آموزش و تلاش جایگاه خود را به شدت بهبود بخشیدند. زنان که تا یکصد سال پیش موجوداتی نادان تر از آن محسوب می شدند که بتوانند رای دهند، امروز به صدراعظمی آلمان و یا وزارت امور خارجه آمریکا رسیده اند. به دنبال آن یک ویژگی فرهنگی غرب که تحکم مرد به زن در خانواده بود (و نشان دهنده قدرت مرد در خانواده بود)، امروزه کاری ناپسند محسوب می شود و جای خود را به مشورت و تصمیم گیری برابر داده است

مرداد ۲۴، ۱۳۸۹

تبعیض قومی و نژاد پرستی - قسمت سوم

نژاد پرستی متقابل

این نوع نژاد پرستی را در حالت های خارج از کنترل شاید بتوان دشمنی نیز نامید. در این نوع نژاد پرستی دو نژاد، ملت، قوم و یا پیروان دو مذهب متفاوت می توانند با یکدیگر در رقابت شدید و یا حتی در دشمنی به سر برند. در این حالت هر کدام از دو طرف درگیر خود را برتر از دیگری می دانند و دلایل تاریخی (مانند جنگ های پیشین) و یا اعتقادات مذهبی متفاوت نیز می توانند به تبعیضات اعمال شده توسط دو طرف علیه یکدیگر دامن بزند

میزان این رقابت می تواند به شدت متغیر باشد. به عنوان مثال رقابت شدید بین فرانسوی ها و بریتانیایی ها که ریشه تاریخی دارد، امروزه به حالتی کاملا متعادل رسیده است و با روابطی کاملا دوستانه همراه شده است. اما رقابت بین ترک های مسلمان عثمانی و ارامنه (بیش از یک قرن پیش) باعث اجبار ارامنه به ترک قلمرو عثمانی و در نتیجه آن، کشته شدن تعداد بسیار زیادی از ارامنه شد (ارامنه امروز این اقدام عثمانی را نسل کشی می نامند)

کوچ اجباری سرخپوستان آمریکا توسط سفید پوستان حدود دو قرن پیش نیز باعث مرگ گسترده سرخپوستان شد. رقابت تاریخی ایرانیان و اعراب را نیز که در حالت نه جنگ و نه صلح (از نظر فرهنگی) قرار دارد، می توان از این گونه نژاد پرستی دانست

این گونه از نژاد پرستی گاهی توسط دولت ها نیز مورد تشویق قرار می گیرد. به عنوان مثال، پاکستان که در زمان استقلال هند از بریتانیا، جزوی از هند محسوب می شد پس از استقلال هند از بریتانیا، از هند نیز استقلال یافت و تبدیل به کشوری اسلامی با حکومتی مبتنی بر اسلام شد که در مقابل هندوستان سکولار قرار گرفت

دو کشور بر سر مالکیت کشمیر (هر کدام بخش هایی از آن را در اختیار دارند) بارها با هم جنگیده اند و رقابت تسلیحاتی اتمی بین دو کشور در نهایت منجر به مسلح شدن هر دو کشور به جنگ افزار هسته ای شد. این جنگ ها باعث ایجاد نوعی نفرت بین دو ملت شده که دولت های دو کشور نیز گاهی با بالا بردن تنش در روابط خود به این مسئله دامن می زنند

پایان سخن

نژاد پرستی از زمانهایی دور در شکل های مختلفی وجود داشته است و در برخی دوره های تاریخی به اوج خود رسیده است. اما در سالهای اخیر بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان نژاد پرستی را ممنوع کرده و به شدت با آن مقابله می کنند. هر چند هنوز ریشه های نژاد پرستی بطور کامل از جوامع پیشرفته برچیده نشده است، اما پیشرفت های زیادی صورت پذیرفته است

در دهه 1960 میلادی که تفکیک نژادی در آمریکا بصورتی فدرال ممنوع شد، بسیاری از نژاد پرستان به ویژه در ایالت های جنوبی آمریکا دست به شورش زدند. امروز رئیس جمهور آمریکا یک مهاجر سیاه پوست است. موارد مشابه بسیاری از این دست وجود دارد که نشانگر تغییرات بزرگی در جهان، پیرامون مسئله نژاد پرستی است

اما در کشورهای در حال توسعه و کشورهای کمتر توسعه یافته هنوز راهی طولانی برای رسیدن به شرایط مطلوب در پیش است که باید طی شود. در هر حال به نظر می رسد که نژاد پرستی در سراسر جهان در حال از دست دادن طرفدارانش است و دنیا به سمت برابری نژادی حرکت می کند

تبعیض قومی و نژاد پرستی - قسمت دوم

ایدئولوژی نژاد پرستی

نژاد پرستی به عنوان یک ایدئولوژی از قرن نوزدهم و زمانی شکل گرفت که دانشمندان سعی در تفکیک انسان ها بر اساس نژاد (ویژگی های ظاهری افراد) کردند. کشفیات یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ، "چارلز داروین" نیز پایه علمی برخی از باورهای نژادی قرار گرفت. پس از اکتشاف قاره آمریکا توسط اروپاییان و در دوره سلطه اروپا بر آفریقا، بسیاری از اروپاییان بر این باور بودند که بومیان این مناطق (به ویژه در آفریقا) تنها موجوداتی شبه انسان هستند اما از نظر علمی حیوان محسوب می شوند. این باورها تا جایی پیش رفت که در برخی از نقاط اروپا باغ وحش هایی ایجاد شدند که در آنها، برخی بومیان آفریقا مانند حیوان نگهداری می شدند تا بازدید کنندگان اروپایی آنان را ببینند

یکی از عوامل تشدید برده داری در اروپا و آمریکا و گسترش شدید تجارت برده نیز این باور به انسان نبودن بومیان آفریقایی بود که باعث دستگیری و انتقال سیاه پوستان از این قاره به آمریکا و اروپا (در مقیاسی بسیار وسیع) برای بردگی شد

هر چند در آغاز قرن بیستم اغلب کشورهای اروپایی و آمریکا برده داری را (و نه تبعیض نژادی) ممنوع کرده بودند اما در جنگ جهانی دوم، قتل عامی وسیع توسط آلمان نازی در اروپا و امپراطوری ژاپن در چین صورت گرفت که ناشی از تفکرات نژاد پرستانه بسیار قوی در سیستم سیاسی این دو کشور و فرهنگ دو ملت داشت. هر دو این کشورها با هدف گسترش نژاد خود که آن را برتر می دانستند، دست به پاکسازی نژادی زدند. این ایدئولوژی پس از جنگ جهانی دوم به ویژه به دلیل واقعه هولوکاست (قتل عام یهودیان توسط آلمان نازی) به شدت از اعتبار افتادند اما مسئله نژاد و نژاد پرستی بصورتی گسترده در جهان باقی ماند

البته داده های علمی بسیاری وجود دارند که از تفاوت های فیزیکی مانند توانایی های ویژه نژادهای متفاوت حکایت می کنند (مانند برتری بی چون و چرای سیاه پوستان در ورزش هایی مانند بوکس و بسکتبال). در عمل نیز توجه به درصد زندانیان سیاه پوست به سفید پوست نسبت به جمعیت در آمریکا، توسعه یافتگی کشورهای اکثرا سفید پوست و عقب ماندگی کشورهای اغلب سیاه پوست و موارد مشابه این فکر را در ذهن انسان ایجاد می کند که نژادهای متفاوت با هم تفاوت هایی واقعی دارند. اما این تفاوت ها مانند گذشته بر حقوق اولیه انسان ها از نژادهای مختلف تاثیر ندارند

عوامل نژاد پرستی

برای نژاد پرستی عوامل زیادی وجود دارد. برخی از رفتارها نیز هستند که به خودی خود نژاد پرستی محسوب نمی شوند اما می توانند به تبعیضات نژاد پرستانه منجر شوند (مانند ملی گرایی افراطی). برتری تکنولوژیک و اقتصادی جوامع اروپایی و آمریکا شمالی که اغلب افراد آن سفید پوست هستند را می توان یکی از دلایل مهم احساس برتری سفید پوستان بر سایر نژادها دانست

از دلایل دیگر حس برتری افراد نسبت به دیگران (بصورت جمعی) را می توان انزوای جغرافیایی (مانند بریتانیا و استرالیا که هر دو جزیره هستند) در صورت همراهی با توان بالای فناوری و اقتصادی، غنای فرهنگی و ویژگی های زبانی (مانند فرانسه)، ریشه های تاریخی (مانند بردگی سیاه پوستان در آمریکا در گذشته) که مانع از پذیرش برابری از طرف افراد غالبا برتر جامعه می شود و ...، می باشد

علاوه بر این دلایل باید به افرادی در طبقه پایین جوامعی اشاره کرد که از نظر سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی در جهان به عنوان جوامع برتر شناخته می شوند. این گونه افراد ممکن است به دلیل احساس عدم دسترسی کافی به فرصت های پیشرفت (به دلایل متعدد) از رسیدن به طبقات بالای جامعه باز بمانند و در نتیجه به عنوان تنها عامل تعیین هویت خود به نژاد و عنوان جامعه خود تعصبی افراطی پیدا کنند. در این موارد فرد ممکن است برتری سیاسی، اقتصادی، علمی و اجتماعی افرادی از جامعه را که دارای نژادی متفاوت با نژاد غالب جامعه هستند، غیر قابل تحمل بیابند. این گونه نژاد پرستی را می توان در آلمان (بیشتر نسبت به مهاجرین سیاه پوست آفریقای شمالی)، بریتانیا (بیشتر نسبت به مهاجران هندی و پاکستانی) و تا حدی در جنوب آمریکا (نسبت به سیاه پوستان) مشاهده کرد

یکی دیگر از عوامل نژاد پرستی را می توان ملی گرایی افراطی دانست. شهروندان یک کشور ثروتمند و پیشرفته در صورتی که از نظر فرهنگی نیز دارای غنای بالایی باشند و به ویژه اگر آن کشور زبان ویژه خود را داشته باشد و یا اگر محل تولد زبانی جهانی، معبتر و پر استفاده باشد مطمئنا به شدت به کشور خود افتخار می کنند. در صورتی که کشور مورد نظر دارای تاریخی پر افتخار (دارای فتوحات نظامی بسیار و کشفیات علمی فراوان و موثر و ...) در گذشته ای نه چندان دور (به عنوان مثال یک، دو و یا سه قرن گذشته) باشد، حس وطن پرستی و ملی گرایی در شهروندان آن می توان بسیار شدید باشد

در این حالت، این حس ملی گرایی می تواند باعث حس برتری این ملت بر سایر ملت ها شود. در صورتی که میزان مهاجرین خارجی به کشور مورد نظر آنقدر زیاد باشد که در معادلات اجتماعی این کشور تاثیر گذار باشد ممکن است باعث ایجاد نوعی انزجار از مهاجرین و اعمال تبعیض به اشکالی مختلف در جامعه شود که مصداق کامل نژاد پرستی است. این نوع نژاد پرستی در کشوری مانند فرانسه (بیشتر نسبت به مهاجرین مسلمان الجزایری و حتی نسلهای بعدی آنها) مشاهده می شود

مسائل مذهبی نیز می تواند باعث تبعیضات سنگین اجتماعی در یک جامعه شود. در جوامع مذهبی، پیروان مذهبی که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند ممکن است تبعیضاتی اجتماعی در مورد اقلیت های مذهبی اعمال کنند. به عنوان مثال در بسیاری از کشورهای اسلامی ممکن است مسلمانان از خرید مواد غذایی از غیر مسلمانان خودداری کنند و غیر مسلمانان از حقوقی برابر با مسلمانان برخوردار نباشند

در صورتی که یک جامعه دارای حکومتی مذهبی باشد و یا ارتباطی نزدیک با نهادهای مذهبی داشته باشد، ممکن است تبعیضاتی علیه پیروان مذاهب متفاوت با مذهب مورد حمایت دولت اعمال شود. مثالهایی از این نوع تبعیض را می توان عدم امکان برابر برای پیشرفت، به ویژه در زمینه های سیاسی و نظامی برای شیعیان عراق در زمان حاکمیت حزب بعث (با وجود اینکه شیعیان نزدیک به نیمی از جمعیت عراق را تشکیل می دهند)، و عدم امکان تبلیغ مذهب برای اقلیت های مذهبی و حتی عدم امکان انجام فرایض مذهبی غیر مسلمانان در عربستان سعودی نام برد

در برخی کشورها، نژاد پرستی به دلایل مختلفی بوجود می آید. به عنوان مثال در ترکیه ملی گرایی افراطی، و حس برتری ترک های این کشور که نام و زبان کشور به آنها تعلق دارد نسبت به کردهای ساکن ترکیه باعث ایجاد تبعیضاتی آشکار در این کشور نسبت به کردها شده است

مسائل سیاسی نیز می توانند از عوامل ایجاد نژاد پرستی بصورت خود به خودی و یا تشویق شده توسط دولت شود. به عنوان مثال، در صورتی که یک نژاد و یا قوم در مرزهای یک کشور پایبندی و فرمانبرداری کافی از دولت مرکزی نداشته باشند و یا در موارد شدیدتر، در صورتی که دارای گرایش های استقلال طلبانه باشند، ممکن است مورد کم توجهی اقتصادی و سیاسی دولت (و توجه سرویس های امنیتی و نظامی به آن قوم) قرار بگیرند

در این صورت پیشرفت افراد متعلق به آن قوم در جامعه، به ویژه در بدنه دولت محدود شده و دولت به نژاد پرستی و تبعیض اجتماعی علیه آن قوم دامن می زند. با تشویق سایر قومیت ها به کوچ منطقه محل سکونت آن قوم، دولت سعی در بر هم زدن توازن جمعیتی و نژادی آن منطقه کرده و افراد قوم مورد نظر را به حاشیه می راند. تسهیلات اقتصادی دولت برای کشاندن جمعیت به این گونه مناطق باعث تبعیض آشکار در میزان استخدام، میزان دستمزد و دسترسی شهروندان به آموزش در منطقه به نفع مهاجرین و علیه بومیان منطقه می شود. تبتی ها در جنوب چین، و کردها در شرق ترکیه از مثالهای چنین تبعیضاتی هستند

تبعیض قومی و نژاد پرستی - قسمت اول

مقدمه

هر چند همه انسانهای امروزی از بازماندگان گونه "هموسپیانس" محسوب می شوند، اما به دلایلی مانند مسائل محیطی و ... به مرور زمان تفاوت هایی ظاهری در رنگ پوست و مو، استخوانبندی و تا حدی چهره با هم پیدا کرده اند. این تفاوت ها از طریق ژن های هر فرد به نسل بعدی او منتقل می شود و این نژادها همچنان با یکدیگر متفاوت باقی می مانند

این تفاوت ها به دلایل مختلف باعث ایجاد حس برتری بین افراد متعلق به نژادهای مختلف شده است. این باور که نژادی از نژادی دیگر برتر است، نژادپرستی نامیده می شود. در واقع نژاد پرستی باوری است که بر اساس آن عوامل ژنتیک که تشکیل دهنده یک نژاد و مشخص کننده ویژگی های فیزیکی انسان هستند، پایه و اساس برتری یک نژاد بر نژادی دیگر محسوب شوند. بر این اساس ممکن است افرادی از نژادی خاص مورد تبعیض و رفتاری نابرابر با افراد نژادی دیگر قرار گیرند. این تبعیض ممکن است در مورد افرادی از قومیت هایی خاص نیز اعمال شود. از نظر سازمان ملل متحد، هیچ تفاوتی میان تبعیض نژادی و تبعیض قومیتی وجود ندارد

تعریف نژاد و نژاد پرستی در طول تاریخ تغییر کرده است. باورهای اولیه نژادی مبنی بر این بودند که جمعیت انسان ها بر اساس نژادهای مختلف قابل تقکیک است. بسیاری از زیست شناسان، انسان شناسان و جامعه شناسان امروز، این تفکیک را رد می کنند و تعریفی علمی تر از نژاد را با توجه به جغرافیای محل زندگی، قومیت، تاریخ و درون همسری انسان ها با یکدیگر، ارائه می دهند

اغلب نژاد پرستان ویژگی های مختص نژاد خود را (مانند رنگ پوست و مو، استخوانبندی، ویژگی های چهره و حتی زبان و فرهنگ) برتر از ویژگی های متناظر در نژادهای دیگر می دانند. این باورها در طول تاریخ باعث درگیری ها و گاهی جنایت های بزرگی شده است (مانند پاکسازی های نژادی آلمان نازی در جنگ جهانی دوم)

درباره ریشه های نژاد پرستی نظریه های بسیاری وجود دارد. اما شاید آغاز عملی نژاد پرستی را بتوان در دوره ای یافت که انسان ها هنوز بصورت قبیله ای زندگی می کردند و به علت عدم ارتباط قبیله ها با هم، افراد هر قبیله (به دلیل ترس و یا عدم اعتماد) از تماس با بیگانه ها خودداری می کردند. ممکن است اطمینان و گرایش به افراد قبیله خودی در زمان انزوا، و یا محدود بودن منابع در یک منطقه باعث ایجاد درگیری میان قبایل مختلف در مناطق متفاوتی از جهان شده باشد. این درگیری ها می توانند عامل ایجاد نوعی کلیشه برای برتر بینی قبیله خودی نسبت به قبیله بیگانه بوده که با تکامل و همزیستی بیشتر انسان و تشکیل کشورها به نوعی ملی گرایی افراطی و در نهایت نژاد پرستی تبدیل شده باشد

با تکامل بیشتر جوامع و تشکیل تمدن ها، احتمالا حس برتری قبیله ها، به حس برتری تمدن ها، فرهنگ ها و حتی طبقات بالاتر یک جامعه واحد به طبقات پایین تر همان جامعه تبدیل شده است. با تغییر مرزهای جغرافیایی و تغییر سیستم های سیاسی و تبادل فرهنگی جوامع با یکدیگر، نژاد پرستی نیز متناسب با شرایط زمانه دچار فراز و نشیب شده است

انواع تبعیض قومی و نژادی

تبعیض نژادی و نژاد پرستی در زمینه های مختلف و به روش های زیادی می تواند اعمال شود. در زیر چند مثال از انواع تبعیض اشاره می شود

تبعیض در استخدام

این نوع تبعیض شامل تمایلات و اعمالی می شود که منجر به کاهش احتمال استخدام افرادی با نژاد اقلیت در جامعه شوند. به عنوان مثال در یک تحقیق در سال 2003 که بصورت مشترک بین دانشگاه ام.آی.تی و دانشگاه شیکاگو انجام شد مشحض شد که بین افرادی که نامزد استخدام در شغلی خاص هستند، اسامی آنان که بیشتر به اسامی رایج بین سیاه پوستان شبیه هستند حدود 50% کمتر از کسانی که اسامی آنان تداعی کننده یک سفید پوست است، شانس رسیدن به مرحله مصاحبه استخدام را دارند

تبعیض سازمان یافته

این نوع تبعیض توسط دولت ها، شرکت ها، سازمان ها، ادیان، مراکز آموزشی و بسیاری دیگر از نهادهایی صورت می گیرد که توان تاثیرگذاری بر زندگی افراد را دارند. عبارت تبعیض سازمان یافته اولین بار در دهه 1960 میلادی با تعریف "ناتوانی یک سازمان در ارائه خدمات جامع و حرفه ای به تمامی افراد (مرتبط با سازمان) به دلیل مسائلی مانند رنگ پوست؛ فرهنگ و یا قومیت افراد" ارائه شد

مثال هایی از این نوع تبعیض، عدم حق رای سیاه پوستان در برخی از ایالت های آمریکا تا پیش از تصویب قانون حقوق مدنی در دهه 1960 میلادی، عدم امکان نامزدی ریاست جمهوری برای غیر شیعیان در ایران و عدم امکان استفاده برابر از فرصت ها و امکانات ملی برای کردها در ترکیه هستند

تبعیض اقتصادی

تبعیض اقتصادی نوعی تبعیض و عدم برابری اجتماعی است که بر اساس نژاد پرستی در پیشینه یک جامعه و یا به دلایل تاریخی بوجود می آید. این نابرابری از طریق عدم دسترسی کافی به آموزش و فرصت های اقتصادی برای یک نسل، برای فرزندان آن نسل شکل می گیرد. برخی بر این باور هستند که رقابت موجود در سیستم سرمایه داری تا حد زیادی مانع از اعمال تبعیض می شود و استدلال آن نیز این است که کارفرما در این نوع سیستم به دنبال تامین منافع خود است و اعمال در استخدام تبعیض ممکن است برای وی هزینه هایی در بر داشته باشد (به دلیل محرومیت از تخصص فردی که ممکن است از نژادی متفاوت با نژاد غالب و یا مطلوب کارفرما باشد)

در پاسخ به این ادعا، برخی معتقدند که حتی در نظام سرمایه داری یک شرکت ممکن است برای نزدیکی به استانداردهای جامعه (که ممکن است حتی نژاد پرستانه باشند) و در نتیجه جذب بیشتر افراد آن جامعه از سیاست های استخدامی نژاد پرستانه استفاده کند. به عنوان مثال در یک جامعه عمدتا سفید پوست (و نژادپرست)، استخدام یک سیاه پوست به عنوان مدیر عامل می تواند باعث اخلال در همکاری بین کارمندان و فرمانبرداری کامل آنان از تیم مدیریت و ایجاد اختلاف نظر شدید بین آنان شده و حتی به وجهه شرکت در جامعه آسیب بزند

هر چند این می تواند یک نگاه بیش از حد افراطی به نظر برسد اما بیانگر این مطلب است که نژاد پرستی تا چه حد می تواند نافذ باشد و شرکت ها حتی در یک سیستم سرمایه داری ممکن است از راههای مختلفی اقداماتی نژاد پرستانه را انجام دهند